دیانادیانا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

دیانا

اولین برف بعد از چند سال تو اصفهان

شانزدهم دی ماه 92 بود که خیلی برف می اومد مردم اصفهان خیلی ذوق زده شده بودند. از شانس دیانا هم ماشین خراب بود و باید با تاکسی میرفتیم خونه که البته باباش سفارش اکید کرده بود که با تاکسی تلفنی بریم که ما بخاطر برفا اینکارو نکردیم و خواستیم از برفا لذت ببریم. رفتم از مهدکودک بیارمش تا برفا را دید خیلی خوشحال شد. الهی دورش بگردم. ...
22 دی 1392

بازم پروانه

بازم شاهکار مامان . ببخشید عزیزم فعلا چیز دیگه ای بلد نیستم یاید سر فرصت یه شکل دیگه برات نقاشی کنم. دختر گلم به باباش و من میگه باباجونم  عشقمی. جونمی. خوشکلمی. عمرمی. عزیزمی. خوبمی. الهی که من قربون اون شیرین زبونیات برم. مهربونم   ...
11 دی 1392

پروانه

از یه شب قبلش بهش قول داده بودم که صورتشو با رنگ انگشتیاش نقاشی کنم صبح که از خواب بیدار شد گفت مامان رنگامو بیارم گفتم نه باید ناهار که خوردیم بعدش درستت کنم تا بری نشون خانوم جون بدی . دیگه دل تو دلش نبود تا اینکه ظهر شد و بعداز ناهار شروع کردم . خیلی هیجان داشت خانم جونشم زنگ زده بود که بریم تکه شهدا. آمادش کردم و با همین صورتش اومد تکه شهدا. مامان جونم ببخشید که من نقاش نیستم و خوب نشده. قربون چشات برم ...
8 دی 1392

تشکر

مهناز عزیزم دوست و خواهر خوبم نمیدونم چه جوری ازت تشکر کنم بابت اینکه این وبلاگ را برا دیانا درست کردی. این وبلاگ   هدیه خیلی بزرگیه برا تولدش که دهم بهمنه. مرسی از لطف زیادت.
1 دی 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دیانا می باشد